امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

امیر های مادر

آزمایشات و تحقیقات کلاس هفتم

امسال از بس کار تحقیقاتی انجام دادم اصلا قیافه ام شبیه تحقیقات و پژوهش شده بود. برای همه درسهامون باید تحقیقات و آزمایش انجام بدیم حتی برای درس کاروفناوری و قران و تعلیمات اجتماعی و چه برسه به شیمی و ریاضی و فیزیک و عربی اما واقعا بدون کمک مادرم انجام این همه تحقیقات ممکن نبود تازه در دوتا مسابقه فرهنگی هم شرکت کردم یکی وبلاگ نویسی و دیگری هم در مسابقه پژوهشگر جوان  در مورد نماز. که خیلی برای این دو مسابقه زحمت کشیدم اما هنگام ارائه به هفته های برفی برخوردیم و فقط مقاله نمازم را برای استان پست نمودند و نتونستم ارائه بدم در قسمتی از پژوهشم با دو تن از استادان د...
24 اسفند 1392

برگزاری اردوی علمی بازدید از دانشگاه مازندران- بابلسر

( مطلب زیر را از سایت مدرسه  گرفتم و کپی پیست کردم چون فوق العاده بخاطر آخرسال سرم شلوغه و یکم هم گردن وکتفم درد می کنه نمی تونستم تایپ کنم  )  اردوی علمی بازدید از دانشکده ریاضی دانشگاه مازندران برای کلاس های هفتم الف و ب برگزار شد. در این بازدید که با هماهنگی قبلی و موافقت جناب آقای دکتر احمدپور ریاست محترم دانشگاه مازندران برگزار گردید کلیه دانش آموزان از فضای دانشگاه و به ویژه دانشکده ریاضی بازدید نمودند. دانش آموزان در بدو ورود با استقبال گرم ریاست محترم دانشگاه، ریاست دانشکده ریاضی جناب آقای دکتر طالبی مواجه شدند. پس از خیر مقدم و صحبت های مقدماتی دکتر طالبی، اساتید محترم گروه ریاضیات دانشگاه آقایان...
24 اسفند 1392

امیرعلی جون و جشن تخم مرغ رنگی

امسال امیرعلی جون برای روز چهارشنبه 21اسفند 92 جشن تخم مرغ رنگی داشت دوتا تخمرغ  پخته را به مدرسه برد تا در جشن شرکت کنه ساعت 10 برنامه جشن شروع شد برنامه های متنوعی بود نمایش بچه ها در نقش دلقک و عمو نوروز  و حاجی فیروز واقعا شاد و قشنگ و با حال بود سفره هفت سین مدرسه هم که مثل پارسال ،تکراری بود درآخر جشن هم یه بالون آرزوهای بزرگ آبی رنگ  که پر از آرزوهای کودکانه و قشنگ بود را به هوا فرستادند بعد دانش آموزان به کلاس رفتند تا تخم مرغها را رنگ کنند امیر علی جون مثل دوستاش خیلی زیبا و با حوصله آنها را رنگ کرد در اخر هم به همه دانش آموزان به رسم یادبود یک هدیه دادند ...
22 اسفند 1392

سفره هفت سین 93 امیراحمدجون

 امسال برای اولین بار مامان جون تصمیم گرفت سبزه برای عید سبز کنه چون دقیقا نمی دونست  چقدر طول می کشه تا دانه های گندم رشد کنند از 15 اسفند دونه هارا خیس داد هرکی وقتی سبزه ما را می دید می گفت تا عید زرد میشه الغرض یک روز مدرسه اعلام کرد مسابقه سفره هفت سین می خواد برگزار کنه  خدا را شکر بالاخره سبزه امسال ما قبل از زرد شدن مورد استفاده قرار گرفت از مامان بزرگ چند شاخه گل سنبل هم گرفتم قبل ازبردن وسایل به مدرسه مامان جون همه را برام چید تا بدونیم چطوری باید سفره رابچینیم یک جعبه کوچک را هم گرفتیم با سفره یکبار مصرف قشنگش کردیم بعد بعنوان میز ازش استفاده نمودیم وقتی من و دوستام  اکبری و اس...
22 اسفند 1392

امیرعلی جون و مسابقه ژیمناستیک

امیر علی جون که مدتی ست با مربی جدید ورزش ژیمناستیک را انجام می دهد برای مسابقات انتخاب شد مسابقه روز 5شنبه بود صبح زود با همراهی من و بابا جون به باشگاه رفت مامان جون به اداره رفته بودند خیلی خیابان و کوچه منتهی به باشگاه شلوغ شده بود چون از همه باشگاهها اومده بودند البه به همراه خانواده هایشان. ابتدا بزرگترها وارد پیست شدند ومسابقه دادند تا حوالی ساعت 9.5 که تازه نوبت رده سنی امیرعلی جون شده بود چون من کلاس فوق العاده داشتم بنابراین مامان جون مرخصی گرفتند و آمدند پیش امیرعلی و من و باباجون رفتیم امیرعلی و دوستاش  حسابی  کلافه بودند چون از اول صبح تا حالا منتظر و کمی گرسنه هم شده بودند امیرعلی با دیدن...
5 اسفند 1392
1